شنبه، دی ۱۷، ۱۳۹۰

حاجی بخشی، بخشی از تاریخ پرفراز و نشیب ایران


تصویر: حاجی بخشی (ذبیح‌الله بخشی‌زاده)، که در سه‌راهی شهادت مشغول خاموش کردن ماشین مشتعل خود است، در حالی که دامادش(جانباز قطع یک پا) در صندلی جلوی ماشین مشخص و در حال سوختن است... (عکاس علی رجبی)

شش صبح روز سه شنبه ۱۳دی ماه ۱۳۹۰ذبیح الله بخشی زاده معروف به حاجی بخشی از دنیا رفت.

حاجی بخشی هر که بود و هر چه کرد، بدون شک نمادی از بخشی از تاریخ ایران است. بخشی از تاریخ پیچیده با فراز و نشیبهای بسیار. حاجی بخشی نماد نسلی است که از دوران نهضت ملی کردن نفت ایران راه خود آغاز کردند و از گذرگاه انقلاب ۵۷ایران و آرمانهایش گذشتند و سرانجام به اینجا و به امروز ایران رسیدند.


سرگذشت حاجی بخشی که فردی ساده دل، بی سواد و عامی بود را می توان عمدتاً به سه بخش تقسیم کرد. دوران قبل از انقلاب، دوران سالهای جنگ و دوران پس از جنگ.


گویا در دوران پیش از انقلاب وی در نهضت ملی شدن نفت از جمله حامیان آیت الله کاشانی بود.

مسعود بهنود می نویسد: در منابعی غیرموثق ذبیح‌الله بخشی [متولد سال ۱۳۱۲] کسی معرفی شده که در سن هفت سالگی پدر خود را در حمله متفقین به ایران از دست داده و در نهضت ملی کردن نفت از جمله سیاسیون هوادار آیت‌الله کاشانی بوده.

روزنامه جوان آنلاین مینویسد:

زمانی که یک افسر انگلیسی، دوست وی را کشت. وی به روحانی محل گفت: «من او را می‌کشم.» بخشی برای انتقام از افسر انگلیسی، زمانی که دید آمریکایی‌ها با استفاده از دینامیت به ماهی‌گیری مشغولند، برای آنها ماهی‌گیری کرد و ماهی از آب می‌گرفت. کم کم اعتماد آنها را جلب کرد و با آنها دوست شد. پس از یک ماه، توانست دو دینامیت بدزدد، دینامیت‌هایی که زیر ماشین افسر انگلیسی کار گذاشت.

البته هیچ یک از این اطلاعات از زبان حاج بخشی بیان نشده است.

در دوران جنگ وی نماد روحیه بخشی و دفاع داوطبانه شد. خالصانه و از روی عشق و ایمانی که داشت پای به جبهه گذاشت و در عمل معنای از جان گذشتن را نشان داد.

وی که از فنون نظامی هیچ نمیدانست در سن ۴۷ سالگی به جبهه رفت و تا پایان جنگ ایران و عراق حضور داشت و نقش مهمی در روحیه دادن به سربازان ایرانی ایفا کرد تا جاییکه پس از آتش گرفتن خودروی وی در دوران جنگ رادیو بغداد خبر درگذشت او را به اشتباه اعلام کرد.

وی می‌گوید: «بچه‌ها روحیه خود را از دست داده بودند... رادیو بغداد اعلام کرده بود که حاجی بخشی را کشته‌اند. من به صدام حسین گفتم که از دنیا دیگر آمده‌ام تا او را با خودم ببرم.»

حاجی بخشی در میان رزمندگان ایرانی به حبیب بن مظاهر تشبیه شده بود.

وی دو فرزندش را در جنگ از دست داد اما حتی از به کار بردن "پدر شهید" درباره خود ابا داشت و می‌گفت که داماد و دو سه تن از اعضای فامیلش با او به جبهه رفتند و برنگشتند.

علی رجبی، عکاس آن تصویر می‌گوید: «وی آهنگ‌های ملی از افتخار و قدرت ایران برای اینکه مردم احساس بهتری داشته باشند می‌خواند.»

بعد از جنگ از شرکت کنندگان و سخنرانان تجمعات گروه "انصار حزب الله" بود که در آن سال ها، در اعتراض به دولت اکبر هاشمی رفسنجانی جمع می شدند. برخی گفته اند حاج بخشی در دو سال گذشته در تجمعات علیه جنبش سبز نیز نقش داشت اگرچه در این دوران وی بدلیل کهولت سن عمدتاً بیمار و بستری بود و حضور وی در تجمعات انصار حزب الله نیز بیشتر در دوران دولت هاشمی رفسنجانی بوده است.

وی خود را عاشق و سرباز ولایت می دانست و حامی آیت الله خامنه ای بود.

بعضی منابع خبری نوشته اند که او در اثر سکته مغزی مدتی را در کما به سر برده بود.

تابستان ۱۳۹۰ روزنامه کریستین ساینس مانیتور درگزارش ويژه خود می‌نویسد: فدایی ریش سفید ایرانی، قدرت نمایش را می‌داند. برای بیش از ربع قرن است که ذبیح الله بخشی، جلودار و هسته تمامی اقدامات انقلابی و یا راهپیمایی‌های حمایت از نظام بوده است.

حاجی بخشی طی سالهای بعد از جنگ، همچنین با یک دستگاه تویوتا بازمانده از دوران جنگ، در خیابان های پایتخت به گشت زنی پرداخته و همراه با بسیجیان و لباس شخصی ها، برخورد های تندی را با زنان و جوانان، به بهانه حجاب و پوشش و مدل مو روا داشتند.

وی پس از آنکه برای شرکت در یک مراسم به دعوت شهردای تهران از کرج به تهران آمده بود، مورد تعقیب و توهین قرار می‌گیرد که به درگیری لفظی و فیزیکی میان تعقیب کنندگان و دخترش منجر می‌شود. نیروی انتظامی پس از این رویداد وی را به اتهام حمل اسلحه (یک قناسه ی خالی و بدون و خشاب را به طور نمادین حمل می‌کرد) ،دستگیر و دادگاهی می‌شود.اصولاً وقتی تاریخ مصرف آدم ها برای نظام "ارزشی" جمهوری اسلامی تمام می شود،اینچنین از آن ها قدردانی می کنند!

راست، حاجی بخشی و اصغر نفی زاده در سال های جنگ - وسط، اصغر نفی زاده در صحنه ای از فیلم آژانس شیشه ای - چپ، حاجی بخشی  در سال های پس از جنگ

من خیلی زجر کشیدم. من ۷ سالم بود بابام مرد. از ۷ سالگی شروع کردم کار کردن. آب فروختن، آب می‌فروختم به ماشینهایی که از خرمشهر  می‌روند شوروی. بردم اینقدر پول خرد به مادرم دادم. ده شاهی، یا سنار و ۵ شاهی. یک چک مادرم به من زد گفت این پولها را از کجا آوردی؟ گفتم مادر بیا به تو نشان بدهم. بردم، نشان دادم قوطی را گفتم ببین من می‌روم از این آب انبار آب می‌آورم به این راننده‌ها می‌فروشم.

حاجی بخشی،این پیرمرد ساده و عامی بازی خورد،"حسین الله کرم" این جرثومه‌ی فساد او را به قهقرای شقاوت کشاند.خدا از سر تقصیرات همه‌ی ما بگذرد. 

جمعه، دی ۱۶، ۱۳۹۰

توهین به جنبش مردمی در سایت الف متعلق به احمد توکلی


سایت لجن پراکن و هتاک "الف" متعلق به احمد توکلی،بار دیگر پرده نزاکت دریده و درخت انصاف برکنده و جانب مروت فرو نهاده است و برای چند دهمین بار طی قریب به سه سال بعد از انتخابات به توهین و تحقیر "جنبش مردمی سبز" پرداخته است.

مدارک تحصیلی تقلبی و رانت خواری احمد توکلی



جنبش سبز بالاخره کارکرد مفیدی پیدا کرد(لینک مطلب در سایت الف)

تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۰۳

رئيس جهاد دانشگاهی مازندران گفت پژوهشگران این دانشگاه موفق شدند از «جلبک» هيدروژن تولید کنند. هیدروژن جلبکی به عنوان سوخت پاك، تجديدپذير و سازگار با محيط زيست تلقی می شود.

وي با بيان اينكه توليد هيدروژن از جلبك كار بسيار بزرگ و نوآوری است؛ گفت: با توجه به توانمندی های موجود در دريای خزر توليد هيدروژن به عنوان سوخت پاك مورد استقبال است و همچنين از نظر اقتصادی مقرون به صرفه است.


سه‌شنبه، دی ۱۳، ۱۳۹۰

مقام معظم حاکمیت،به کجا چنین شتابان!؟

دو تا برادر می شوند مثل سمیروعلیرضا،محبوب و نورچشم پدر و جریان انحرافی و باند مشایی،یکی مثل مهدی مغضوب درگاه ولایت و حاکمیت و .... به راستی جمهوری اسلامی به کجا می رود؟به قول خودشان "این تذهبون؟"

پرونده پس از پرونده به جرم عدالت خواهی و حق گویی،آیا استیفای حقوق مردم خطیرترین وظیفه ی قوای سه گانه نیست؟اگر یکی از این اختلاس ها و تخلفات میلیاردی و اخلاقی دولت احمدی نژاد ،در دوران اصلاحات رخ داده بود فریاد وامصیبتای امت همیشه در صحنه! و حضور خود جوش کفن پوشان را شاهد نبودیم؟؟

ای بنیانگذار و قافله سالار انقلاب کجایی که ببینی،دزدان همگی همره این قافله هستند،سرکه ریختی شراب شد!!

اعلام جرم مبهم دادستان و تشکیل پرونده نهم!




نمی دانم خیلی مهم شده ام! یا خیلی خاطر مرا می خواهند! یا دوستان بند 350 دلشان برایم تنگ شده است! (هرچند، برادران فرموده اند او را دور از سایرین نگهدارید تا به تضارب افکار نپردازد!) از وقتی نامه به رهبری نوشته ام، دیگر ابلاغ های مرا به دایره ابلاغ نمی دهند، کارها تسریع شده است و شتابی بیشتر از سرعت سقوط ریال و صعود دلار پیدا کرده است!  اگر کل کشور تعطیل باشد و کارها امروز و فردا شود، کار پرونده من بحمدلله با سرعتی سرسام آور به پیش می رود، اساساً دادستان محترم خط تولید راه انداخته است و روزی یک پرونده برایم تولید می فرماید، باید نامش را در فهرست تولیدکنندگان ثبت کنیم! خداقوت دادستان! ماشاءالله به این همه تلاش و سازندگی!

دیگر ابلاغ ها را به دایره ابلاغ نمی دهند، یک مامور عملیات دادستانی قبول زحمت فرموده و شخصا می آورد، پرسنل ما او را به نام می شناسند، می خواهیم برایش کارت ساعت درست کنیم، دیگر خودش یک پای ثابت موسسه ماست، چندی پیس مدیر دفتر شعبه 26 شخصاً ابلاغ جلسه رسیدگی را آورده بود! اگر کارهای مملکت همه این طور پیگیری می شد، الان ما در رده اول اقتصاد جهانی بودیم!!!

از زمانی که به رهبری نامه نوشتم و خواستم که هفته ای یک بار حضوری نقدها را به گوش ایشان برسانم، هفته ای یک احضاریه از قوه قضاییه دریافت کرده ام! پرونده پشت پرونده! برای کامنت ها، برای ...، می خواهند خسته ام کنند، فشارها طاقت فرساست، نهمین پرونده را به شعبه جدیدی فرستاده اند، درست مقابل شعبه قبلی! همان شعبه ای که شکایت من از ایران یک سال و اندی است خاک می خورد و احضاریه ای ارسال نشده، برای من در کمتر از 24 ساعت احضاریه می فرستد!

در احضاریه موظف هستند علت حضور را بنویسند، اما آنرا مبهم گذاشته اند، گویا علت چیزی است که شرم دارند بر قلم آورند! نوشته اند: " در خصوص اعلام جرم دادستان عمومی و انقلاب تهران و گزارش وزارت اطلاعات علیه شما ..."

بر خلاف قانون، مامور ابلاغ تاریخ ابلاغ را در ذیل احضاریه ثبت نکرده و آنرا امضا نکرده است! تاریخ ابلاغ را خالی گذاشته اند!!!

بگذریم، این نهمین پرونده است، دیروز وکلای من لایحه دفاعیه اولین پرونده را تقدیم دادگاه کردند و بلافاصله احضاریه نهمین پرونده دریافت شد!

خدا ریشه ظلم را بکند

مهدی خزعلی
1390/10/13

سمیر دی جی،فرزند آیت الله عضو مجلس خبرگان رهبری



سمیر نام مستعارش است نام حقیقی اش محمد حسین ، فرزند آیت الله حافظ قرآن و نهج البلاغه است

دوستانش او را"سمیردی جی"صدامی کنند.در هیچ جایی با نام اصلیش ظاهر نمی شود،هر کجا که به مشکل برخورد می کند از موهبت نام "آیت الله خبرگان" بهره می گیرد.آلبوم های مثلا دلفریبی منتشر می کند! آلبومهایی که قطعاٌ توسط هیچ شخص دیگری نمی تواند ازوزارت ارشاد مجوز بگیرد اما برای آقازاده فرق می کند، خواننده آماتوری که آشنایی چندانی به نت ندارد امابه راحتی ازهر خط قرمزی ردمی شود. در چند آلبومی که ارائه کرده،جزعشوه و ناز،هنردیگری نمی توان درآن ها یافت.
اخیراٌ در شبکه ماهواره ای ایرانیان(متعلق به برادر دیگرش علیرضا) که شبکه ای منتسب به گروه انحرافی و جناب مشایی است بانام "سمیرزند" وباعنوان مجری مشغول به کار شده،درحالی که جناب آیت الله شبانه روز به چپ و راست،فتنه و انحراف لعنت می فرستد!

سمیر عاشق هایده و مهستی و حمیراست ،کپی از موزیکهای معروف این خوانندگان در بسیاری از آهنگها واجراهایش آشکار است.لا فتی الا علی لا سیف الا ذو الفقار نام قطعه ای است که فرمان فتحعلیان اجرا کرد،کنسرت فتحعلیان لغو و ممنوع الکار می شود اما آقازاده همچنان می تازد...
فریاد "علی مولاست" را فتحعلیان سر می دهد اما نانش را آقازاده دی جی می خورد، این هم نوعی عدالته!عدالتی که آیت الله مفسرش است .پدرکهنسال وحافظ قرآن و نهج البلاغه، مساوات را اینگونه در جامعه پیاده می کند، برای فرزندِ جناب آیت الله چنین رفتار و منشی حلال است اما برای دیگران حرام،استثنایی برای فرزند وجود دارد که دیگران از فهمش عاجزند.آیت الله  موسیقی را حرام می داند و اسباب لهو ولعب! اما وقتی به فرزندش می رسد حکایت فرق می کند.کافیست آقازاده باشید تا تمام راه ها برایتان باز شود،نگران  مجوز وهزینه استودیو نباشید راه همواراست.(استودیویی میلیاردی در نیاوران و دبی متعلق به علیرضا) مهم آقازاده بودن است،آن هم از نوع مجلس خبرگان و تدوینگر قانون اساسی! بد نیست آیت الله سری به بحثهای صورت گرفته در زمان تدوین قانون اساسی بزند و نظرات خود را در باب رسانه وموسیقی مروری دوباره کند...

به راستی چرا جناب "محمدحسین"در همه جا با نام مستعار سمیر ظاهرمی شود؟چرا در هیچ اثری با نام اصلی دیده نمی شود؟چرا در همه کنسرتها ومجالس عروسی با نام فامیلی جعلی فعالیت می کند؟اگر عملکرد بی غل و غش باشد چه نیازاست به چادر سر کشیدن؟


  علیرضا(سمت چپ) با آیت ا... در روز قدس امسال

یادتان می آید چه تعداد در این کشور به جرم داشتن یک نوار یا گوش دادن به موسیقی توهین و تحقیر و جریمه و بازداشت و مضروب شدند؟؟ پس عدالت شما کجا رفته حضرت آیت ا... خزعلی؟
 
حضرت آیت الله فکر می کنید آن ور آب نمی دانند سمیر فرزند شماست؟؟می دانند و به روی خود نمی آورند،ولی به زودی از شما باج خواهی خواهند کرد.

این ور آب هم همینطور خواهد بود،همانگونه که بارها سر تخلفات مالی فرزندانتان به رهبری باج داده اید،همکاری علیرضا فرزندتان با "برادران قاچاقچی" یکی از آن موارد است!!

حضرت آیت الله ابوالقاسم خزعلی،در این باره چه دارید بگویید؟

ما بی صبرانه منتظریم